تأمل کردن. نیک نگریستن: همچنان که در آداب درس من نظر میفرمایی در آداب نفس من نیز تأملی فرمای. (گلستان) ، کسی را به تأمل واداشتن و دستور دادن. رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود
تأمل کردن. نیک نگریستن: همچنان که در آداب درس من نظر میفرمایی در آداب نفس من نیز تأملی فرمای. (گلستان) ، کسی را به تأمل واداشتن و دستور دادن. رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود
نیک نگریستن. اندیشیدن. تأمل کردن: خواجۀ بزرگ و خواجه بونصر به طارم آمدند و نامۀ پسران علی تکین را تأمل نمودند. نامه ای بود با تواضعی بسیار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505). رجوع به تأمل و ترکیبات دیگر آن شود
نیک نگریستن. اندیشیدن. تأمل کردن: خواجۀ بزرگ و خواجه بونصر به طارم آمدند و نامۀ پسران علی تکین را تأمل نمودند. نامه ای بود با تواضعی بسیار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505). رجوع به تأمل و ترکیبات دیگر آن شود